تولد عمو جون وامیرجون
این عکسا رو من نداشتم و عموجون ازت گرفته بود منم دیدم عکسات خیلی نازه دلم نیومد توی وبلاگت نذارم بخاطر همین با یک کم تاخیر گذاشتم . عکسای تولد عمو حسین شهریور 91 اینم عکسای تولد امیر محمد اردیبهشت 92 این عکسا هم مال 7ماهگیه کیانه که مصادف شده با شب حنابندون عمه مرجان ...
اولین دندان
کیان جون اولین دندونشو در پایان شش ماهگی درآورد آخرین شب ماه رمضون بودو ما منتظر اعلام عید بودیم که تلویزیون عید فطر رو اعلام کرد و ما کـلی خوشحـال شدیم . زنگ زدم به مـامـان جون و عیدو تبریـک گفتـم و قـطـع کردم تاتلفنم تـمام شـد چشمـم افتـاد به تو کـه داشتی میـخندیدی هـمـون موقـع دیـدم روی لثـه ات سـفید شـده .بـله دنـدون پسرم بود که نیـش زده بـود دوباره با شـوق زنـگ زدم بـه مـامـان جـون و این خبرخوشو دادم مـامـان جونم خوشـحال شد و کلی از تو تعریف کردکه بدون نق نق زدن و اذیت کردن دندون درآوری ...
بیماری کیان
امروز که دارم این مطالب رو می نویسم سه هفته از آغاز بیماری عشقم کیان میگذرد و تو به یک بهبودی نسبی رسیدی .بیماریی که پسر شیطون منو تونست به زانو در بیاره و مدتها نتونم شیطونی هاشو ببینم پنومونی (عفونت ریه )بود هرچند هیچ علاقه ای ندارم به نوشتن روزهای سختی رو که هممون گذروندیم ولی مینویسم برای اینکه وقتی خودت بزرگ شدی و این مطالب رو خوندی بدونی مریضیت چی بود. دوشنبه بیستم آبان 92توی مهدت مراسم عزاداری گرفته بودن و تو هم زنجیر به دست رفتی مهد ساعت 10برنامه عزاداری شروع میشد که من آمدم مهدت و دیدم تو خیلی بی حالی یک نیم ساعت که بودیم بردمت خونه مامان جون . اونروز خیلی بی حال بودی تا شب که تب کردی با قطره ...